عترت ، وارثان قرآن
حضرت رضا عليه السلام براى اثبات اين كه عترت طاهره عليهم السلام وارثان قرآن و برگزيدگان الاهى و كسانى هستند كه در تقسيم غنايم كنار خداوند و حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم سهم مى برند، به آيات متعددى استدلال فرمودند؛ مانند: انما غنمتم من شى ء فاءن لله خمسه و للرسول و لذى القربى (231) و نيز در برابر اطاعت مردم از ايشان با خدا و رسول به آيه ى : اءطيعوا الله و اءطيعوا الرسول و اءولى الاءمر منكم (232) و در تساوى ولايت خداوند و رسول صلى الله عليه و آله و سلم و عترت طاهره عليهم السلام به آيه ى : انما وليكم الله و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤ تون الزكوة و هم راكعون (233) استناد كرده است آرى شگفت آور است كه خداوند نعمت هاى بزرگى بر اهل اين بيت عطا كرده است ؛ هنگامى كه سخن از صدقه به ميان مى آيد، خداوند خود و رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و اهل بيت ايشان را از بهره بردن از صدقه منزه مى داند و مى فرمايد: انما الصدقات للفقراء.... (234) پس مباحث پيش گفته توضيحى براى اين كلمات نورانى رضوى است كه درود خدا و ملائكه اش بر گوينده ى آن ها باد.از آن رو كه پرسشگرى از قرآن نسبت به تدبر در آن امتياز دارد و نيز تدبر كننده در آن صرفا مانند شنونده است و توان سخن گويى با قرآن و گويا ساختن آن را ندارد و نيز گويا كننده ى قرآن فقط شنونده نبوده ، بلكه با آن گفت و گو و مشورت مى كند، با آن سخن مى گويد و از آن مى پرسد و پاسخ مى طلبد
مشكلات را بر آن عرضه داشته ، تقاضاى حل آن ها را مى كند، از فضل آن مساءلت كرده ، به آن چنگ مى زند و از آن پس درجه به درجه با آن بالا مى رود، تا آن كه همراه با يكديگر به سر منشاء خود باز گشته ، به سوى خداى متعالى بالا مى روند و هر دو با هم در هر چه كه از آن پديد آمدند، ناپديد مى گردند؛ چنان كه مقتضاى معيت مطلقه اى كه از جدايى در هر مرتبه از مراتب نزول و صعود ابا دارد، چنين است .
نيز روشن گرديد كه تدبر در قرآن براى ساير مردم شدنى است ، اما گويا ساختن آن براى آن ها شدنى نيست ؛ بلكه گويا سازنده ى آن همان انسان كامل معصوم عليه السلام است با اين مقدمه ، روشن مى شود كه اولا ضرورتا مردم به ايشان نيازمندند؛ ثانيا عترت طاهره كه كامل ترين مردم اند، وارثان كتاب عزيزند؛ ثالثا ايشان اهل ذكر هستند كه بر مردم واجب است از ايشان بپرسند؛ رابعا ايشان پيشى گيرندگان در نيكى ها السابقون بالخيرات هستند و مانند اين اوصاف كامل كه خداوند در كتاب خود شمار اندكى از انسان ها را با آن ها ستوده است حضرت رضا عليه السلام مصاديق آن را در اين فرمايش بيان كرده اند: ما اهل ذكر هستيم و مردم بايد از ما بپرسند؛ نحن اءهل الذكر و نحن المسؤ ولون . وشاء مى گويد: به حضرت عليه السلام گفتم : پس شما سؤ ال شوندگان هستيد و ما سؤ ال كنندگان ؟ حضرت فرمودند: آرى . گفتم : پس بر ما واجب است كه از شما بپرسيم ؟ حضرت فرمودند: آرى ، گفتم : آيا بر شما واجب است كه به ما پاسخ مى دهيم ، وگرنه ، نه . آيا اين سخن خداوند را نشنيده اى كه اين عطاى ماست ؛ آن را بى شمار ببخش يا نگه دار؛ لا، ذاك الينا، ان شئنا فعلنا و ان لم نشاء لم نفعل ، اءما تسمع قول الله تبارك و تعالى : هذا عطاؤ نا فامنن اءو اءمسك بغير حساب (235)
اين فرموده ى حضرت اگر بخواهيم پاسخ مى دهيم ، وگرنه ، نه كاشف از اختيار ايشان است كه در غير حوزه ى بيان احكام و تكليف است . زيرا در اين مورد جايى براى اختيار نيست و تعليم و امر به معروف و نهى از منكر بر ايشان واجب است . چنان كه از استشهاد ايشان به اين فرموده ى خداوند: هذا عطاؤ نا روشن مى شود. چون آيه به عطاياى استحبابى نظر دارد كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ميان منت نهادن و اعطا و ميان منت نگذاردن و امساك مخير است ؛ ولى در اصل حكم و بيان رسالت چنين اختيارى ندارند و ابلاغ رسالت بر ايشان واجب است همچنين حضرت رضا عليه السلام مصاديق ساير اوصاف كمالى را كه قبلا اشاره شد، بيان فرمودند. احمد بن عمر در مورد اين آيه ين ثم اءورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا (236) از ايشان پرسيد، حضرت در پاسخ فرمودند: فرزندان فاطمه عليها السلام ، و پيشى گيرنده به خيرات و نيكى ها امام است و نيز ميانه رو كسى است كه امام را مى شناسد، ظالم به خويشتن كسى است كه او را نمى شناسد؛ ولد فاطمة عليها السلام ، و السابق بالخيرات الامام و المقتصد العارف بالامام و الظالم لنفسه الذى لا يعرف الامام . (237)
نظرات شما عزیزان: